خلاصه سفرنامه قشم

خب به نام خدا

نماز روزتون قبول

عید امسال به لطف خدا رفتیم قشم

با خانوم و خانواده باجناقم با ماشین خودم رفتیم تا کشور قم

بعد ماشین رو گذاشتیم شرکت محل کار باجناق

و با ماشین سنگین باجناق حرکت به سوی قشم

اول رفتیم روستای بستانو بندرعباس دو روز اونجا خونه رفیق باجناق بودیم و شبش رفتیم بازار

فرداش با کشتی های کوچیک مینی بوسی رفتیم تا قشم حدود 45 دقیقه راه بود

بازی پرسپولیس رو نشون میداد و از سایپا دو بر 1 باخت

راستی باجناق برگشته بود تهران برای بار

قشم رسیدم شبش کمی بازار قدیم قشم کنار اسکله گشتیم تا دوست با جناقم با جیب مشکی کلاس بالا اومد دنبالمون

مستقیم از اونجا رفتیم کبابی 50 سیخ کباب واس 4 نفر و یه بچه گرفت با دو سه برابرمون نوشابه

 

به اصرار میکرد همه رو بخوریم، ماشاالله وضع مالیش فوق العاده، تاجر بزرگ قشم و دو تا ویلا و بازار و دو تا زن

 

رفتیم فرداش جمعه مکان های تفریحی جنگل حرا و قایق سواری و شتر سواری

 

و پر از فروشگاه های صدف و مرجان

 

کلا جزیره کویریه ولی خیلی دیدنش لذت بخش بود ماشاالله

بعدش رفتیم غار نمک باحال بود کلهم نمکی

 

بعد لب ساحل چای و رفتیم جای ماهیگیری دوستش که خرچنگ بگیره ببریم خونه بخوریم

 

خرچنگ یکی از بهترین غذای های سنی های اونجا محسوب میشه

 

خونه آورد آبپز کرد به اصرار خواهر خانوم یه لطقمه کوچیک خوردم

 

گفتم نکنه حرام باشه رفتم از دوست خوبم اینترنت پرسیدم دیدم حدیث داره جز ماهی ومیگو بقیه چیزای دریایی حرامه

دیگه نخوردیم و اونا خوردن

 

فرداش رفتیم بازار درگهان، بهترین بازار قشم

 

یکی دو روز رفت آمد در بازار

برگشتیم بستانو بندرعباس

تو روستاش 6 تا مسجد داشت یکسره اذون میدادن

 

خب همین راه برگشتیم اومدیم خداروشکر منزل

این بود انشای من

 

ان شاالله سفرهای بعدی شما رو بخوانیم ما

 

 

التماس دعا در ماه رمضان