امروز امتحان ترم تابستونه داشتم

بعععد اینکه شکلات در در ورودی نگذاشته بودن

امتحان با سیستم بود، منم وسطای امتحان دیدم مغزم به اکسیژن نیاز داره و به مراقب گفتم "شکلاتی، قندی " نیست؟

مسئولین پاسخگو باشن عع(این جمله ساخته ی ذهن نوسنده ی داستان و وجود خارجی نداره)

رفت تو سالن به چند نفر مسئولین گفت شکلات بیارین، یه چند ثانیه صدای چند نفر مسئولین اومد هرج و مرج صدایی برای آوردن شکلات داشتن

بعد 3 تا شکلات آوردن ، من باور کنید به دونه خوردم بقیه شو دادم بغلی، گفتم بغلی بگیر، گفت چی رو بگیرم، گفتم غولنجمو، خب شکلاتو (بگیر نگیر ساخته ی ذهنی)

از همین جا از مسعولین تشکر میژه برای پاسخگو بودنشون


+ a آدرس وبت رو نذاشتی !