شکلات
امروز امتحان ترم تابستونه داشتم
بعععد اینکه شکلات در در ورودی نگذاشته بودن
امتحان با سیستم بود، منم وسطای امتحان دیدم مغزم به اکسیژن نیاز داره و به مراقب گفتم "شکلاتی، قندی " نیست؟
مسئولین پاسخگو باشن عع(این جمله ساخته ی ذهن نوسنده ی داستان و وجود خارجی نداره)
رفت تو سالن به چند نفر مسئولین گفت شکلات بیارین، یه چند ثانیه صدای چند نفر مسئولین اومد هرج و مرج صدایی برای آوردن شکلات داشتن
بعد 3 تا شکلات آوردن ، من باور کنید به دونه خوردم بقیه شو دادم بغلی، گفتم بغلی بگیر، گفت چی رو بگیرم، گفتم غولنجمو، خب شکلاتو (بگیر نگیر ساخته ی ذهنی)
از همین جا از مسعولین تشکر میژه برای پاسخگو بودنشون
+ a آدرس وبت رو نذاشتی !
+ نوشته شده در سه شنبه ۵ شهریور ۱۳۹۲ ساعت 20:0 توسط میثم
|